آموزش زبان انگلیسی از پایه رایگان (صفر تا صد )

پرکاربردترین صفت های انگلیسی + 📚 مثال در جمله

در ادامه سری مقاله های آموزش زبان انگلیسی از پایه، با مطلب جدیدی برای ارائه لیستی از پرکاربردترین صفت در این زبان را برای شما فراهم آورده ایم.

صفت چیست؟

صفت ها کلماتی هستند که درباره کیفیتی از یک اسم یا ضمیر اطلاعاتی را در اختیار قرار می دهند. در حقیقت می گویند که اسمی کیفیت یا ویژگی خاصی را داراست. در زبان انگلیسی برخلاف زبان فارسی صفت ها قبل از اسم ها ظاهر می شوند. مثلا در زبان فارسی می گوییم “دختر زیبا” ولی در زبان انگلیسی معادل این عبارت می شود beautiful girl.
گاهی نیز صفت ها از طریق “فعل های ربطی انگلیسی” به اسم یا ضمیر مورد نظر متصل می شوند. مثلا در جمله you look pretty کلمه pretty صفتی است که از طریق فعل ربطی look به ضمیر you متصل شده است.
می توانید مقاله ای را تحت عنوان “انواع صفت ها در زبان انگلیسی” را نیز مطالعه کنید تا شکل های گسترده صفت ها در این زبان آشنا شوید.
همچنین می توانید با مطالعه مقاله “ترتیب صفت ها در زبان انگلیسی” یاد بگیرید که چه طور زمانی که بخواهید از چند صفت پشت سر هم برای اشاره به اسمی استفاده کنید باید مقید به چه نظم و ترتیبی باشید.

لیست صفتهای پرکاربرد انگلیسی به ترتیب حروف الفبا

در جدول های زیر که براساس حروف الفبای انگلیسی تنظیم شده اند می توانید لیست پرکاربردترین صفت های انگلیسی را مشاهده کنید:

A

 

adorable ناز و دوست داشتنی
aggressive پرخاشگر
amused سرگرم
angry عصبانی
annoyed آزرده
anxious مضطرب
arrogant گستاخ و مغرور
ashamed شرمسار
attractive جذاب
awful به شدت بد

 

Please don’t be angry with me mum. I promise to help you next time.

مامان لطفا از دستم عصبانی نباش. دفعه دیگر به تو کمک می کنم.

She’s the most arrogant person I’ve ever known.

او از خودراضی ترین آدمی است که تا به الان شناخته ام.

I’m ashamed of my behavior. I’d like to apologize for being rude and disrespectful.

به خاطر رفتارم شرمسارم. مایل هستم بابت رفتار گستاخانه  وغیرمحترمانه م عذرخواهی کنم.
 

B

 

bad بد
beautiful زیبا
better بهتر
bewildered گیج
bored بی حوصله
brave شجاع
bright روشن
busy شلوغ

 

I think the bright dress would look better on you.

فکر می کنم لباس روشن بهتر به تو می آید.

I’d come to your birthday party, but I’m way too busy.

دلم می خواهد به مهمانی تولدت بیایم ولی سرم شلوغ است.
 

C

 

calm آرام
careful با دقت
cautious محتاط
cheerful شاد
clean تمیز
clear شفاف
clever باهوش
cloudy ابری
clumsy دست و پا چلفتی
colorful رنگارنگ
comfortable راحت
concerned نگران
confused گیج
courageous شجاع
crazy دیوانه
creepy عجیب و غریب
crowded شلوغ
cruel بی رحم
curious کنجکاو
cute بامزه

 You have to avoid creepy and cruel men at all cost.

تو باید از مردهای عجیب و غریب و بی رحم در هر شرایطی دوری کنی.

My baby niece is the cutest thing I’ve ever seen.

برادرزاده نوزادم بامزه ترین چیزی است که تا به الان دیده ام.
 

D

 

dangerous خطرناک
dark تیره
dead مرده
defeated شکست خورده
depressed افسرده
determined مصمم
different متفاوت
dizzy دچار سرگیجه

 

My younger brother has been feeling depressed ever since he failed his math exam.

برادر کوچکم از وقتی که امتحان ریاضی اش را رد شد احساس افسردگی می کند.

I’m a bit a dizzy, but I don’t know why.

مقدار گیج هستم (سرگیجه دارم) ولی نمی دانم چرا.

My parents are determined to sell the house.

والدینم مصمم هستند که خانه را بفروشند.
 

E

 

eager راغب
easy آسان
elegant باوقار
embarrassed خجالت زده
encouraging مشوق
energetic با انرژی
enthusiastic مشتاق
envious حسود
evil شیطلانی
excited هیجان زده
expensive گران قیمت

 

It’s really easy to read a book in English. You just have to give it a shot.

کتاب خواندن در انگلیسی خیلی راحت هست. فقط باید امتحانش کنی.

This is the most expensive dress I’ve ever worn.

این گران قیمت ترین لباسی است که تا به الان پوشیده ام.
 

F

 

fair عادلانه
faithful وفادار
famous مشهور
fantastic عالی
filthy کثیف
fine خوب
foolish احمقانه
fragile شکننده
frail ضعیف
friendly صمیمی

 

It was foolish of you to not study for your exam.

خیلی کار احمقانه ای کردی که برای امتحانت درس نخواندی.

Those glasses are fragile. Be careful of them.

آن لیوان ها شکننده هستند. مراقبشان باش.

I like how you’re friendly and warm toward everyone.

از اینکه با همه صمیمی و گرم هستی خوشم می آید.
 

G

 

gentle نجیب و مهربان
gifted دارای استعداد خدادادی
glorious باشکوه
good خوب
gorgeous جذاب

 

She’s a gifted musician who mesmerizes people when playing.

او موسیقی دانی با استعداد است که هنگام نواختن مردم را مبهوت می کند.

It’s good that we’ve been friends for years.

خوب است که برای سالیان زیاد دوست بوده ایم.
 

H

 

handsome خوش تیپ
happy شاد
healthy سلامت
helpful کمک کننده
helpless درمانده
hilarious خنده دار
homeless بی خانمان
homely زشت
horrible وحشتناک
hungry گرسنه
hurt آسیب دیده

 

It’s horrible that I didn’t get to see my grandma before she died.

خیلی بد است که نتوانستم مادربزرگم را قبل از مرگش ببینم.

The comedy we watched last night was so hilarious.

فیلم کمدی که دیشب تماشا کردیم خیلی خنده دار بود.
 

I

 

ill بیمار
important مهم
impossible غیرممکن
inexpensive ارزان
innocent بی گناه

 

My parents are ill with Covid.

پدر و مادرم به خاطر کرونا مریض هستند.

In that moment, she knew her love for him was impossible. It could never become a real thing.

در آن لحظه او می دانست که عشقش برای آن مرد غیرممکن است. هیچ راهی نبود که این عشق محقق شود.
 

J & K

 

jealous حسود
jittery زرق و برقی
joyous خوش حال
kind مهربان

 

He has a calm and kind nature.

او خلق و خویی آرام و مهربان دارد.

Don’t be jealous of your friend. She worked really hard to get there.

به دوستت حسادت نکن. برای رسیدن به اینجا خیلی تلاش کرده است.
 

L

 

lazy تنبل
light سبک
lively سرزنده
lonely تنها
long بلند
lovely دوست داشتنی
lucky خوش شانسی

 

My lazy daughter sleeps for the whole morning. I can’t make her get out of bed.

دختر تنبلم کل صبح را می خوابد. نمی توانم مجبورش کنم از تخت بیاید بیرون .

I feel lonely all the time. I think no one cares about me.

مدام احساس تنهایی می کنم. فکر می کنم کسی به من اهمیت نمی دهد.
 

M

 

magnificent باشکوه
misty مه آلود
modern مدرن
motionless بی حرکت
muddy گل آلود
mysterious اسرارآمیز

 

The town was misty all the time. Being there felt like you were involved in something very mysterious.

شهر همیشه مه آلود بود. بودن در آنجا این حس را می داد که همیشه درگیر امری اسرارآمیز هستی.
 

N

 

naughty شیطان
nervous مضطرب
nice خوب و مهربان

 
You’re so sweet and nice, aren’t you?
تو خیلی شیرین و خوبی، نه؟
 

O

 

obedient مطیع
obnoxious فردی آزاردهنده
odd عجیب و غریب
old-fashioned از مد افتاده
outstanding برجسته

 
The only outstanding person this town has ever had is a novelist who has won a lot of literary awards. People know him as an obnoxious person, though.
تنها شخص برجسته ای که این شهر داشته رمان نویسی است که جوایز ادبی زیادی برده است. هر چند مردم او را به عنوان فردی ناخوشایند می شناسند.
 

P

 

perfect عالی
plain ساده
pleasant خوشایند
poor فقیر
powerful قوی
precious باارزش
proud مغرور

 

This is the most perfect moment, this is the moment I met you, this is the moment I fell in love with you.

این کامل ترین لحظه است، این لحظه ای است که تو را ملاقات کردم، این لحظه ای است که عاشقت شدم.

I’m proud of the person you’ve grown to be.

به فردی که تبدیل شده ای افتخار می کنم.
 

R

 

real واقعی
relieved آسوده
rich ثروتمند

 

The movie was based on a real story.

فیلم براساس داستانی واقعی بود.
hurt

S

 

scary ترسناک
selfish خودخواه
shiny براق
shy خجالتی
silly احمق
sleepy خواب آلود
smiling خنده برلب
sore دردناک
sparkling چشمک زن
splendid باشکوه
spotless بی نقص – بی لکه
stormy طوفانی
strange عجیب
stupid احمق
successful موفق

 

You silly girl, stop fooling around and just focus on your studies.

تو دختر احمق، این قدر بچه بازی در نیار و روی درس هایت تمرکز کن.

It’s stormy today. You’d better stay at home. It’s not a good idea to go on a picnic.

امروز طوفانی است. بهتر است که خانه بمانی. ایده خوبی نیست که بروی پیک نیک.
 

T

 

talented بااستعداد
tasty خوشمزه
terrible خیلی بد
thankful قدردان
tired خسته
tough سرسخت
troubled مشکل ساز

 

You shouldn’t be thankful of me, you should be thankful of yourself for how tough you are. You keep working even when you’re tired.

نباید قدردان من باشی. قدردان خودت باش برای اینکه خیلی سرسختی. حتی وقتی که خسته ای به کار کردن ادامه می دهی.
 

U

 

ugly زشت
uninterested بی میل – بی علاقه
unusual نامعمول
upset ناراحت

 

I know you’re upset with, but I don’t know why. Is it because I said your dog is very ugly?

از دستم ناراحتی ولی نمی دانم چرا. به خاطر این است که گفتم سگت زشت است؟؟
 

W

 

weary خسته و کوفته
wicked بدذات
wild وحشی
worried نگران
wrong اشتباه

 

She told the wicked witch that what she was doing was wrong.

او به جاودگر بدذات گفت که کارش اشتباه است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا