آموزش زبان انگلیسی از پایه رایگان (صفر تا صد )

اصطلاحات مربوط به سفر در زبان انگلیسی + 🧳 ✔️ مثال های متعدد

در ادامه سری مقاله های آموزش زبان انگلیسی از پایه، با مطلب جدیدی برای معرفی اصطلاحات مربوط به سفر در زبان انگلیسی در خدمت شما هستیم.
اگر از افرادی هستید که سفر کردن جزو علایق همیشگی شما بوده و به دنبال راهی هستید که احساسات خودتان را درباره اش با جزئیات بیشتری به انگلیسی ابراز کنید این مقاله برای شماست. در این مقاله 10 اصطلاح مربوط به سفر را برای شما جمع آوری کرده ایم.

  1. travel/pack light

“سبک سفر کردن”: to travel/pack light
این اصطلاح به زمانی اشاره دارد که فرد برای سفر وسیله های زیادی با خود حمل نمی کند و به قول معروف سبک سفر می کند.

It’s just a one-day trip. You need to pack light. Why are bringing five dresses?

فقط یک سفر یک روزه است. باید بار و بندیلت سبک باشد. چرا داری پنج تا لباس می آوری؟

I always travel light. Taking too many things with me is just burdensome.

من همیشه سبک سفر می کنم. بردن خیلی چیز با خودم فقط بار اضافه است.

travel light
سفر
  1. Off the beaten track

“دور افتاده”: off the beaten track
در حین سفر به جای دور افتاده ای می رسید که کمتر افرادی به آنجا سر زنده اند. اصطلاحی که با استفاده از آن می توانید دور افتاده بودنش را توصیف کنید off the beaten track است یا جایی که دورتر از جاده های همیشگی مسافرتی قرار گرفته است.

I’d like to spend my summer in this beautiful off the beaten track village which is located in north. It’s my grandpa’s hometown and not so many people know about it.

می خواهم تابستانم را در این روستای زیبای دور افتاده که در شما واقع شده بگذارنم. زادگاه پدربزرگم است که مردم زیادی از آن خبر ندارند.

  1.  hit the road

“زدن به جاده”: to hit the road
این اصطلاح معادل همان “بزنیم به جاده” خودمان در زبان فارسی است و به شروع کردن یک سفر اشاره دارد. هر چند معنی عام تری نیز به خود می گیرد و می توانید هر زمانی که می خواهید جایی را به مقصد دیگری ترک کنید نیز از آن استفاده می کنید.

I don’t want to be driving all night, so I think it’s time to hit the road before it is too dark.

نمی خواهم تمام شب مشغول رانندگی باشم، پس بهتر است که هر چه زودتر تا تاریک نشده بزنم به جاده.

hit the road
سفر
  1. Make your way back

“راه برگشت را پیدا کردن”: make your way back
این اصطلاح به معنای تلاش کردن برای پیدا کردن راه برگشت به هر جایی است.

I think it’s going to rain. We’d better make our way back to hotel before it starts raining.

فکر کنم قرار است باران ببارد. بهتر است که قبل از شروع باران راه برگشت به هتل را پیدا کنیم.

I know that wherever I go, I’ll always try to make my way back to you.

می دانم که هر جا که بروم همیشه سعی خواهم کرد که راه برگشتم به تو را پیدا کنم.

  1. To catch the sun

“آفتاب سوخته شدن”: to catch the sun
اگر از افرادی هستید که در طول سفر زمان زیادی را در فضای باز و زیر نور آفتاب می گذرانید و آفتاب سوخته می شوید، این اصطلاح برای شماست.

Put on your some sunscreen if you don’t want to catch too much sun on the beach.

اگر نمی خواهی زیادی در ساحل آفتاب سوخته شوی کمی ضدآفتاب به خودت بزن.

catch the sun
سفر
  1. Hustle and bustle

“شلوغ و پر از فعالیت”: hustle and bustle
از این اصطلاح برای توصیف حال و هوای کلان شهرهای بزرگی استفاده می شود که دارای جمعیت زیادی هستند و فعالیت های زیادی در آن ها در جریان است. هر چند در مقیاس کوچک تر می توان برای اشاره به مکان های دیگری که دارای این ویژگی هستند نیز از این اصطلاح استفاده کرد.

I need to get away from the hustle and bustle of my busy life in Tehran and go on a trip in nature.

نیاز دارم که از شلوغی زندگی پر دردسرم در تهران فاصله بگیرم و به سفر کوتاهی در طبیعت بروم.

  1. To live it up

“بی غم و غصه لذت بردن”: to live it up
این اصطلاح زمانی استفاده می شود که همه فکر و خیال ها را عقب می زنید تا از زمان حال به بهترین شکل ممکن لذت ببرید.

While I’m in Bandar Abbas, I want to live it up as much as I can.

تا وقتی که بندرعباس هستم می خواهم کامل از زندگی ام لذت ببرم.

  1. Live out of a suitcase

“توی ساک زندگی کردن”: live out of a suitcase
زمانی که مدام در حال سفر کردن هستید و همه زندگی تان جمع شده باشد در یک ساک که هر جا می روید با خود می برید، شما در حال زندگی کردن توی یک ساک هستید! این اصطلاح اشاره به سفر همیشگی دارد.

He told me living out of a suitcase for a few years had been the best experience of his early twenties.

او به من گفت که مداوم سفر کردن برای چند سال در اوایل دهه بیست زندگی اش بهترین تجربه اش بوده است.

live out of a suitcase
سفر
  1. On a shoestring/ on the cheap

“کم هزینه سفر کردن”: on a shoestring/ on the cheap
این اصطلاح اشاره به زمانی دارد که در طول سفر زیاد پولی خرج نمی کنید.

James traveled all around Europe on a shoestring.

جیمز با پول کم دور اروپا سفر کرد.

My budget is quite low so I’ll have to travel on the cheap.

بودجه ام خیلی کم است پس باید با هزینه کم سفر کنم.

  1. Break the journey

“جایی توقف کردن”: break the journey
زمانی که در میانه سفر برای مدتی در جایی توقف می کنید باید از این اصطلاح استفاده کنید.

We’ll break the journey in Paris for a few days, and then we’ll catch a flight to London.

چند روزی در پاریس توقف می کنیم و سپس با یک پرواز به لندن می رویم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا