معنی و کاربرد اصطلاحات انگلیسی: having a hard time doing something
زمانی که قصد دارید اعلام کنید برای انجام دادن چیزی زمان سختی را می گذرانید باید از اصطلاح زیر با ساختاری که مشاهده می کنید، بهره ببرید.
Have a hard time doing something
I’m having hard writing this essay.
I’m having hard understanding the book.
این اصلاح هم می تواند به سخت بودن انجام دادن یا سر و کله زدن با امری فیزیکی و هم امری ذهنی اشاره داشته باشد.
همچنین این اصطلاح به این موضوع اشاره می کند که شرایط سخت و مانعی که شخص در زمان ابراز این اصطلاح حس می کنم با کمی تلاش بیشتر قابل رفع است.
She’s having a hard time finishing her project.
They’re having a hard time selling their house.
We are having a hard time finding a babysitter for our child.
I’m having a hard time finding enough time to study.
گاهی می توان برای اضافه کردن تاکید به جمله قبل از hard از قیدها استفاده کرد.
I’m having an extremely hard time convincing him not to give up on his marriage.
I’m having a very hard time concentrating on my exams.